پاکستان؛ مجری طرح‌های امریکا برای بی‌‌ثبات‌سازی افغانستان

افغانستان در موقعیت ژئوپلیتیکی حساسی قرار دارد؛ نقطه‌ای که همواره در محاسبات امنیتی پاکستان و در استراتژی‌های کلان ایالات متحده جایگاه ویژه‌ای داشته است. حملات هوایی اخیر پاکستان بر کابل و پکتیکا، بار دیگر این واقعیت را آشکار ساخت که اسلام ‌آباد نه بر اساس منافع مشروع ملی خود، بلکه در چارچوب معادلات قدرت ‌های فرامنطقه ‌ای و به ‌ویژه واشنگتن عمل می ‌کند. این رخداد را نمی ‌توان صرفاً یک اقدام نظامی محدود تلقی کرد، بلکه باید آن را بخشی از روندی مستمر دانست که هدف آن بی ‌ثباتی افغانستان، محدود کردن استقلال سیاسی آن و حفظ وضعیت شکننده ‌ای است که به سود بازیگران خارجی تمام می ‌شود.

حمله هوایی پاکستان بر کابل و پکتیکا بیانگر این واقعیت است که اسلام ‌آباد همچنان به جای همکاری سازنده، مسیر تجاوز و بی ‌ثبات ‌سازی افغانستان را در پیش گرفته است. این حملات به بهانه ‌ی هدف قرار دادن نور ولی محسود، رهبر تحریک طالبان پاکستان، انجام شد؛ اما حضور وی در آن شب در کابل توسط ایشان در پیامی، مورد تکذیب قرار گرفت. روایت ‌های متناقض از سوی نهادهای مختلف، از یک سو حامیان وی که با نشر پیام صوتی از زنده بودن رهبر تحریک طالبان پاکستان سخن می ‌گویند، و از سوی دیگر گروه ها و افراد اپوزیسیون امارت اسلامی و رسانه‌ های پاکستانی که ترور او را تبلیغ می ‌کنند، فضای افکار عمومی را دچار تشویش کرده است. در این میان، تصاویر جعلی و روایت‌ های ساختگی نیز به سرعت در شبکه‌ های اجتماعی پخش می ‌شوند تا مردم افغانستان را بیشتر در اضطراب و نگرانی فرو برند. این گروه‌ ها که از بیرون مرزها تغذیه می‌ شوند، هر بار با دامن زدن به شایعات و نشر تصاویر و اخبار دروغ، می ‌کوشند فضای روانی جامعه را بر هم بزنند. هدف آنان نه دفاع از مردم افغانستان، بلکه ایجاد شکاف، بی ‌اعتمادی و تضعیف حاکمیت ملی است. این اپوزیسیون عملاً در کنار دشمنان خارجی قرار گرفته و به ابزار تبلیغاتی پاکستان و امریکا تبدیل شده است. در حالی که مردم افغانستان بیش از هر زمان دیگر به وحدت و آرامش نیاز دارند، این گروه ‌ها آتش اختلاف و نگرانی را شعله ‌ور می ‌کنند.

با این حال، مقامات رسمی امارت اسلامی تأکید کرده‌ اند که اوضاع تحت کنترل است و هیچ بحرانی در سطحی که دشمنان تبلیغ می ‌کنند، وجود ندارد.

حملات هوایی اخیر پاکستان بر کابل پرسش ‌های مهمی را درباره انگیزه‌ ها و اهداف اسلام ‌آباد برانگیخته است. اگر این رخداد را صرفاً در سطح نظامی بررسی کنیم، شاید پاسخ‌ هایی سطحی به دست آوریم؛ اما واقعیت آن است که این رویداد بخشی از یک معادله بزرگ‌ تر است که ریشه در تاریخ سیاست خارجی پاکستان، رقابت ‌های منطقه ‌ای، نقش امریکا در آسیای جنوبی و بحران ‌های داخلی اسلام‌آباد دارد. در این بخش تلاش می ‌شود دلایل حملات پاکستان در قالب چند محور کلان و تحلیلی مورد بررسی قرار گیرد.

تقابل استراتژیک با هند و نقش افغانستان در معادلات ژئوپلیتیک

از زمان استقلال پاکستان در سال ۱۹۴۷، دشمنی با هند به ستون اصلی سیاست خارجی این کشور تبدیل شد. جنگ ‌های متعدد دو کشور (۱۹۴۷، ۱۹۶۵، ۱۹۷۱ و کارگیل در ۱۹۹۹) نشان داده است که نگاه اسلام ‌آباد به دهلی ‌نو بیش از یک رقابت عادی استراتژیک، به یک خصومت وجودی تبدیل شده است. در این میان، افغانستان در چشم پاکستان نه به عنوان یک همسایه مستقل، بلکه به عنوان «عمق استراتژیک» در برابر هند تعریف شده است.

سیاست «عمق استراتژیک» که در دهه ۱۹۸۰ توسط ژنرال ‌های پاکستانی و به ‌ویژه دستگاه استخبارات نظامی تدوین شد، تصریح می‌ کند که افغانستان باید تحت نفوذ اسلام ‌آباد باقی بماند تا در صورت بروز جنگ با هند، به ‌عنوان منطقه حائل و پشت جبهه عمل کند. بر این اساس، هرگاه کابل روابط خود را با دهلی ‌نو گسترش داده، واکنش تهاجمی پاکستان آغاز شده است. نمونه آن حملات مرزی و فشارهای سیاسی بر دولت ‌های افغانستان در دوران جمهوریت بود، و امروز نیز حملات هوایی به کابل را باید در همین چارچوب تحلیل کرد.

بحران تحریک طالبان پاکستان و سیاست فرافکنی اسلام‌ آباد

تحریک طالبان پاکستان، محصول سیاست ‌های امنیتی خود اسلام ‌آباد است. پس از حمله امریکا به افغانستان در سال ۲۰۰۱، بسیاری از گروه های تندرو پاکستانی که در جنگ علیه شوروی تجربه یافته بودند، به سمت مرزهای قبایلی حرکت کردند و هسته‌های تی تی پی را شکل دادند. این گروه از همان ابتدا نه در خاک افغانستان، بلکه در ساختار سیاسی، مذهبی و امنیتی خود پاکستان ریشه داشت.

اما برای اسلام ‌آباد، ساده ‌ترین راه فرار از مسئولیت، فرافکنی بود. با طرح این ادعا که این گروه از خاک افغانستان فعالیت می ‌کند، دولت پاکستان هم افکار عمومی داخلی را مدیریت کرده و هم زمینه توجیه حملات برون ‌مرزی را فراهم کرده است. در واقع، این یک تاکتیک کلاسیک در سیاست‌ های بحران ‌زده یک کشور است: تبدیل تهدید داخلی به تهدید خارجی برای تحکیم انسجام درونی.

وابستگی ساختاری پاکستان به امریکا و نقش نیابتی در منطقه

از دوران جنگ سرد تاکنون، پاکستان یکی از متحدان اصلی ایالات متحده در جنوب آسیا بوده است. در دهه ۱۹۸۰، این کشور به پایگاه اصلی تجهیز و پشتیبانی مجاهدین افغانستان علیه شوروی تبدیل شد. میلیاردها دالر کمک نظامی و اقتصادی امریکا از طریق اسلام‌ آباد وارد افغانستان شد و این پیوند به شکل ساختاری در سیاست خارجی پاکستان نهادینه شد.

امروز نیز پس از خروج امریکا از افغانستان، واشنگتن همچنان به دنبال حفظ نفوذ غیرمستقیم در منطقه است. بهترین ابزار برای این کار، پاکستان است؛ کشوری که از نظر جغرافیایی، سیاسی و امنیتی قابلیت ایفای نقش «پیمانکار امنیتی» را دارد. حملات هوایی اخیر را باید بخشی از همین مأموریت دانست: پاکستان در مقام مجری، اهدافی را دنبال می ‌کند که طراحی آن ‌ها در واشنگتن انجام شده است. ارتباط این حملات با مسأله پایگاه بگرام و همچنین تحرکات مشکوک داعش خراسان، نشان ‌دهنده نقشه ‌ای وسیع ‌تر است که ثبات افغانستان را هدف قرار داده است.

بحران‌ های داخلی پاکستان؛ اقتصاد، سیاست و مشروعیت

پاکستان امروز درگیر یکی از عمیق ‌ترین بحران ‌های اقتصادی تاریخ خود است. تورم افسارگسیخته، بدهی خارجی سنگین، وابستگی شدید به قرضه های صندوق بین ‌المللی پول و شکاف ‌های سیاسی داخلی باعث شده ‌اند مشروعیت دولت به ‌شدت کاهش یابد. در چنین شرایطی، ایجاد یک بحران خارجی و دامن زدن به احساس تهدید، می‌ تواند افکار عمومی را از مشکلات داخلی منحرف کند.

این سیاست در نظریه ‌های روابط بین ‌الملل با عنوان «بیرونی ‌سازی بحران ها» شناخته می ‌شود. حمله به افغانستان برای پاکستان ابزاری است تا با ایجاد یک دشمن خارجی، افکار عمومی داخلی را مدیریت کرده و انسجام موقت سیاسی و اجتماعی به دست آورد.

مهاجران، ابزار فشار سیاسی و اجتماعی

بیش از شش میلیون مهاجر افغان در شش دهه گذشته در پاکستان زندگی کرده ‌اند. هرچند این مهاجران به ‌عنوان نیروی کار ارزان به اقتصاد پاکستان کمک کرده ‌اند، اما اسلام‌ آباد همواره از آن ‌ها به ‌عنوان ابزار فشار سیاسی استفاده کرده است. در ماه‌ های اخیر، دولت پاکستان با تهدید به اخراج گسترده مهاجران افغان، تلاش کرده کابل را تحت فشار قرار دهد. تشدید حملات هوایی نیز می‌تواند مکمل همین سیاست باشد: القای این پیام که افغانستان باید در برابر خواست ‌های اسلام ‌آباد کوتاه بیاید، وگرنه هزینه ‌های انسانی و اجتماعی بیشتری بر آن تحمیل خواهد شد.

رقابت‌ های ژئواستراتژیک منطقه ‌ای

پاکستان تنها به هند نمی ‌اندیشد؛ بلکه معادلات گسترده ‌تری در سطح منطقه ‌ای نیز وجود دارد. پروژه‌ های بزرگ اتصال منطقه ‌ای مانند کریدور اقتصادی چین – پاکستان (CPEC) یا طرح ‌های ترانزیتی ایران و آسیای مرکزی، همه نیازمند یک افغانستان باثبات ‌هستند. اسلام ‌آباد اما گاهی ثبات افغانستان را تهدید می‌ کند تا این کشور در موقعیت ضعف باقی بماند و خود به بازیگر اصلی اتصال منطقه ‌ای تبدیل شود. از نگاه پاکستان، یک افغانستان مستقل و قدرتمند می‌ تواند جایگاه آن را در معادلات ژئواستراتژیک تضعیف کند.

همسویی تاکتیکی با برخی قدرت ‌های غربی و اسراییل

تحلیل کلان سیاست خارجی پاکستان نشان می ‌دهد که اسلام ‌آباد گاه در هماهنگی تاکتیکی با برخی قدرت ‌های غربی و حتی تل‌آویو عمل می ‌کند. هدف این ائتلاف‌ های پنهان، بی‌ ثبات نگه داشتن افغانستان و جلوگیری از شکل‌گیری یک دولت مقتدر و همسو با محورهای مخالف غرب است. حملات اخیر را می ‌توان در چارچوب همین همسویی ‌های پنهانی نیز تفسیر کرد.

جمع‌بندی

در پایان این‌گونه می‌توان گفت که حملات پاکستان بر کابل و پکتیکا نه یک رویداد تصادفی و نه صرفاً واکنش نظامی به تحرکات گروه ‌های شبه نظامی است. این حملات محصول تلاقی چند عامل کلیدی‌ می باشند: دشمنی تاریخی با هند و هراس از نفوذ دهلی ‌نو در کابل؛ بحران تحریک طالبان پاکستان و نیاز به فرافکنی بیرونی؛ نقش نیابتی پاکستان در استراتژی امریکا برای منطقه؛ بحران‌ های داخلی و نیاز به منحرف کردن افکار عمومی؛ استفاده ابزاری از گروه ‌های افراطی؛ بهره‌ گیری از مهاجران به‌ عنوان ابزار فشار؛ رقابت ‌های ژئواستراتژیک منطقه ‌ای و همسویی تاکتیکی با برخی قدرت‌ های خارجی.

این مجموعه عوامل نشان می ‌دهد که پاکستان نه به دنبال امنیت واقعی، بلکه به دنبال مدیریت ناامنی است – ناامنیِ که هم منافع کوتاه ‌مدت داخلی آن را تأمین می ‌کند و هم جایگاهش را در معادلات قدرت‌ های بزرگ تثبیت می ‌سازد. در برابر چنین سناریویی، افغانستان باید با تقویت وحدت ملی، بهره ‌گیری از حمایت ‌های منطقه ‌ای و افشاگری دیپلماتیک، مانع از تداوم سیاست بی‌ ثبات ‌سازی اسلام ‌آباد شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *