مجمع فدرالخواهان؛ چه کسانی هستند و چه میخواهند؟
شماری از سیاسیون افغانستان که در خارج از کشور بهسر میبرند، جنبشی را زیر نام «مجمع فدرالخواهان» ایجاد کردهاند و در تاریخ (۱۴ دلو ۱۴۰۲) بهطور رسمی اعلام موجودیت کردند. این جنبش، فدرالی شدن ساختار سیاسی افغانستان را تنها راه حل بحرانهای سیاسی و منازعات چند دههای کشور میداند.
اگرچه در دهههای گذشته نیز اندیشه فدرالیسم از سوی افراد و جریانهای مختلف مطرح شده بود، اما بهصورت پراکنده و متشتت. اکنون «مجمع فدرالخواهان» ظاهراً نخستین جریان سازمانیافتهای است که مدعی نمایندگی جمعی فدرالیستها در افغانستان است.
در میان رهبران این جنبش، چهرههایی چون سرور دانش (معاون پیشین ریاستجمهوری)، عبداللطیف پدرام (رئیس حزب کنگره ملی افغانستان)، برخی اعضای پیشین پارلمان و کابینه دیده میشوند. همچنین، شخصیتهای سیاسی شناختهشدهای مانند مارشال عبدالرشید دوستم، عطامحمد نور و محمد محقق، در پیامی، حمایت خود را از اهداف این مجمع اعلام کردهاند.
انتشار پیشنویس قانون اساسی فدرال
سه روز پیش (۳۱ حمل ۱۴۰۴)، مجمع فدرالخواهان پیشنویس قانون اساسی جمهوری فدرال افغانستان را منتشر کرد. این نشست بهصورت مجازی برگزار شد و در آن، سرور دانش که پیشتر معاون محمد اشرف غنی رئیسجمهور به شدت مخالف مخالف نظام فدرالی، اظهار داشت که یکی از عوامل اصلی بیثباتیها و گسستها، حاکمیت نظام متمرکز در افغانستان بوده است.
از سوی دیگر، عبداللطیف پدرام با تأکید بر ناکامی ساختارهای سیاسی پیشین، بیان داشت که جامعه متکثر افغانستان، تنها در چارچوب فدرالیسم میتواند به ثبات برسد. به گفته این مجمع، پیشنویس این قانون اساسی شامل ۱۲ فصل و ۲۰۷ ماده میباشد.
استدلال موافقان؛ فدرالیسم نسخه اتحاد
حامیان فدرالیسم بر این باورند که این نظام میتواند بهعنوان راهحل مناسبی برای مدیریت تنوع قومی، زبانی و فرهنگی کشور عمل کند. آنها معتقدند که نظام متمرکز، نه عدالت اجتماعی را تضمین کرده و نه توسعه متوازن یا نمایندگی واقعی اقوام را فراهم ساخته است. از نگاه آنها، فدرالیسم با تفویض اختیار به مناطق، مشارکت محلی، اعتماد اقوام به دولت، و حس مالکیت سیاسی را تقویت میکند و از این رهگذر، به کاهش منازعات و تقویت وحدت ملی در عین حفظ تنوع کمک مینماید.
استدلال مخالفان: فدرالیسم، مقدمه تجزیه
در مقابل، منتقدان بر این باورند که فدرالیسم نهتنها راهگشا نیست، بلکه در شرایط کنونی امری ناممکن و خطرناک است. دلایل مخالفت آنها عمدتاً به ساختار اجتماعی، سیاسی و تاریخی کشور بازمیگردد.
آنها معتقدند که ترکیب پیچیدهی اقوام، مذاهب و زبانها در افغانستان، فدرالیسم را به چالشی خطرناک تبدیل میکنند. تقسیم قدرت بر اساس خطوط قومی، بهجای همزیستی، به رقابت و خصومت تاریخی میان اقوام دامن میزند. این موضوع بهویژه در مناطقی که اقوام بهصورت درهمتنیده زندگی میکنند، میتواند منجر به تنشهای جدی و درگیریهای درونایالتی شود.
افغانستان برای دههها با بیثباتی، جنگ، و ضعف در ساختار دولت مرکزی مواجه بوده است. در چنین شرایطی، ایجاد یک نظام فدرالی که نیاز به حکومتی توانمند، شفاف و قانونمدار دارد، عملاً میتواند منجر به فروپاشی ساختار حکومتی شود. این احتمال به دور نیست که ضعف حکومت مرکزی فدرال، مقدمهای برای تجزیه کشور باشد.
از سوی هم، بسیاری از اقوام افغانستان در ولایتهایی زندگی میکنند که با کشورهای همسایه مرز مشترک تباری، زبانی یا فرهنگی دارند. در صورت اجرای فدرالیسم، این ارتباطات فرامرزی ممکن است باعث ایجاد گرایشهای استقلالطلبانه یا اتحاد فراملی شود که امنیت و تمامیت ارضی کشور را تهدید میکند.
همچنین، خطر شکلگیری جزیرههای قدرت و حکومت ملوکالطوایفی دور از انتظار نیست؛ این تجربه برای مردم افغانستان ناآشنا نیست و بارها با ضعف حکومت مرکزی دیده شده است که جزیرههای قدرت در ولایتهای کشور شکل گرفته است. در نبود یک ساختار قوی نظارتی و با توجه به سنتهای قبیلهای و غیرمدنی در بسیاری از مناطق، اجرای فدرالیسم ممکن است باعث شکلگیری مناطق خودمختارِ شبهمستقل شود که در عمل تحت سلطه رهبران محل یا شبکههای مافیایی خواهند بود. چنین الگویی میتواند شبیه نظام ملوکالطوایفی در تاریخ افغانستان شود، با دولت مرکزی ضعیف و مناطق پراکندهی قدرت، که خود را پاسخگویی دولت فدرال نداند.
برخی تحلیلگران به این باورند که برای موفقیت فدرالیسم، نیاز به مشارکت آگاهانه، فعال و مسئولانهی مردم در فرآیندهای سیاسی و اداری وجود دارد. اما در بسیاری از مناطق افغانستان، به دلیل سطح پایین آموزش، نبود آگاهی سیاسی، و سلطهی روابط سنتی، اجرای چنین ساختاری بیتردید با چالشهای روبهرو خواهد شد که منافع واقعی شهروندان در آن تامین نشود.
منتقدان فدرالیسم در افغانستان بر این باورند که شرایط فعلی سیاسی و بافت اجتماعی کشور برای اجرای چنین ساختاری مناسب نیست. آنها معتقدند که فدرالیسم در این بستر نه تنها باعث تقویت همزیستی اقوام نمیشود، بلکه میتواند به تقویت شکافهای اجتماعی، سیاسی شدن هویتهای قومی، و در نهایت تجزیه کشور بینجامد.
فدرالیسم؛ راهی ناهموار با پایانی مبهم
هرچند فدرالیسم از نظر برخی میتواند چارچوبی برای توزیع عادلانه قدرت و مدیریت بهتر تنوع قومی و منطقهای در افغانستان باشد، اما در بستر فعلی کشور، و با پیشینهای چندین دههای ضعف نهادهای ملی، بیثباتی سیاسی و شکافهای عمیق اجتماعی، اجرای آن با خطرات جدی همراه است. خاصه آنکه بخشی از افراد و گروههایی که خواهان فدرالیسم هستند، آگاهانه یا ناآگاهانه در مسیری گام برمیدارند که میتواند زمینهساز تجزیه کشور و تشدید گرایشهای جداییطلبانه شود. در چنین فضایی، هرگونه بحث درباره فدرالیسم، برای کشور پیامدهای ناگوار را به همراه خواهد داشت.