جنگ ۱۲ روزه میان ایران و دولت اسرائیل، یکی از بزرگترین رویاروییهای مستقیم در تاریخ تنشهای خاورمیانه بود. در حالیکه اسرائیل با همراهی امریکا عملیات خود را با هدفی روشن آغاز کرد: نابودی برنامه هستهای ایران، از بین بردن توان موشکی آن و زمینهسازی برای تغییر ساختار حاکمیت در تهران؛ اما در پایان این نبرد کوتاه و پرتنش، هیچیک از این اهداف محقق نشد. بر خلاف پیشبینیها و تحلیلهای رسانهای غرب، این ایران بود که در نهایت نهتنها مقاومت کرد، بلکه به پیروزیهای راهبردی و غیرمنتظرهای دست یافت.
شکست محاسبات غربیها و فروپاشی فرضیات امنیتی اسرائیل
رسانهها و اندیشکدههای غربی سالها بر طبل ناتوانی ایران در برابر یک حمله هماهنگ کوبیده بودند. آنها همواره ادعا میکردند که ایران تنها چند روز در برابر حملهای اسرائیل در تبانی با کشورهای غربی تاب خواهد آورد. اما در عمل، تمامی این محاسبات اشتباه از آب درآمد. با وجود غافلگیری در روز نخست، نیروهای مسلح ایران توانستند خود را سریعاً بازسازی و سازماندهی کنند، ضربه متقابل وارد کنند و اسرائیل را در شوک فرو ببرند.
انسجام ملی کمسابقه در ایران
یکی از پیامدهای مهم این جنگ، افزایش انسجام ملی در ایران بود. برخلاف انتظار برخی اسرائیل و کشورهای غربی که تصور میکردند نارضایتیهای داخلی سبب تضعیف حکومت ایران میشود، تجاوز مستقیم اسرائیل موجب شد تا حتی بسیاری از مخالفان سابق حکومت ایران، برای نخستین بار با حاکمیت همراه شوند. میدان جنگ، به صحنهای برای وحدت تبدیل شد؛ دفاع از سرزمین و عزت ملی، همه شهروندان ایرانی را کنار هم قرار داد.
نمایش قدرت واقعی موشکهای ایرانی
یکی دیگر از شگفتیهای این جنگ، کارایی فراتر از انتظار موشکها و پهپادهای ایرانی بود. برای سالها، رسانههای غربی سیستم پدافند هوایی اسرائیل از جمله «گنبد آهنین» و «فلاخن داوود» را بهعنوان غیرقابل نفوذ معرفی میکردند. اما موشکهای ایرانی نهتنها از این سامانهها عبور کردند و بسیاری از زیرساختهای حیاتی اسرائیل را هدف قرار دادند. این رویداد نشان داد که توان دفاعی اسرائیل نهتنها مطلق نیست، بلکه در برابر حجم و کیفیت موشکهای ایران آسیبپذیر است.
فروپاشی اعتبار اخلاقی و بینالمللی اسرائیل
در حالیکه ایران در پشت میز مذاکرات هستهای حاضر بود، اسرائیل بهطور ناگهانی تجاوز به حاکمیت و اراضی ایران را آغاز کرد. همین موضوع باعث شد تا افکار عمومی جهانی، اسرائیل را آغازگر جنگ و طرف متجاوز بدانند. افزون بر آن، سابقه حملات اسرائیل به غزه و کشته شدن دهها هزار فلسطینی، سبب شد ایران در نگاه اکثریت مسلمانان، نهتنها مدافع خود، بلکه مدافع مظلومان منطقه تلقی شود. کشورهای عربی که به دلیل همپیمانی با امریکا سکوت کرده بودند، وجهه خود را در میان ملتهایشان و مسلمانان جهان از دست دادند، اما جایگاه ایران در افکار عمومی مسلمانان ارتقاء یافت.
شکست اهداف راهبردی اسرائیل
علیرغم تبلیغات رسانههای غربی، اسرائیل نتوانست به هیچیک از اهداف نظامی و راهبردیای که برای این عملیات تعریف کرده بود، دست یابد. این اهداف شامل سرنگونی نظام جمهوری اسلامی، نابودی کامل برنامه هستهای ایران و از کار انداختن توان موشکی آن بود؛ اما در عمل، هیچکدام محقق نشد. نه ساختار سیاسی ایران تضعیف شد، نه مراکز کلیدی هستهای آسیب جدی دیدند، و نه سامانههای موشکی یران از بین رفتند. از طرف دیگر، ایران نهتنها توانست موجودیت خود را حفظ کند، بلکه با پاسخهای هوشمندانه و هدفمند، هیمنه نظامی اسرائیل را فروپاشند و از این جنگ، با مشروعیتی مضاعف در سطح منطقهای و بینالمللی خارج شد. در واقع، آنچه اسرائیل برای ایران تدارک دیده بود، خود بهگونهای وارونه عمل کرد و موجب تثبیت و تقویت جایگاه ایران در صحنه داخلی و جهانی شد.
واماندگی اسرائیل و مداخله امریکا؛ درخواست پایان جنگ بهجای پیروزی
بسیاری از تحلیلگران معتقدند که اسرائیل پس از تحمل ضربات سنگین موشکی، تلفات انسانی، خسارات مالی و از دست رفتن کنترل فضای روانی و رسانهای جنگ، دیگر قادر به ادامه درگیری نبود. آنچه در ابتدا یک «یورش قاطع» برای نابودی برنامه هستهای ایران معرفی شده بود، بهسرعت به جنگی فرسایشی و غیرقابل کنترل با آسیبهای فراوانی مالی و ویرانیهای گسترده برای اسرائیل تبدیل شد.
در این هنگام، اسرائیل ناگزیر شد به امریکا متحد اصلیاش متوسل شود. در حالی که امریکا از ابتدا نقش حامی مالی، اطلاعاتی و لجستیکی اسرائیل را ایفا میکرد، اما در روزهای پایانی با ورود مستقیم به جنگ، سعی داشت تلآویو را از تلهای که خود در آن گرفتار شده بود، نجات دهد.
عملیات محدود امریکا، پاسخ قاطع ایران
امریکا در روز نهم جنگ، سه سایت حساس هستهای ایران را هدف حمله قرار داد. با وجود حساسیت موضوع، ایران بلافاصله پاسخ سختی به این حملات داد. موشکها و پهپادهای ایران نهتنها به پایگاههای نظامی اسرائیل، بلکه به منافع ایالات متحده در منطقه نیز هشدارآمیز برخورد کردند.
هیچیک از طرفهای مهاجم (اسرائیل و امریکا) موفق نشدند ایران را به زانو درآورند یا اهداف اعلامشده خود را محقق کنند. همین مسئله باعث شد که هر دو کشور پذیرای پایان جنگ و بازگشت به میز مذاکره شوند.
نتیجهگیری: ایران، پیروز تقابل نظامی، روانی و ژئوپلیتیکی
جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل نهتنها قدرت واقعی و بازدارندگی نظامی ایران را به نمایش گذاشت، بلکه افسانهی شکستناپذیری ارتش اسرائیل و سامانههای دفاعی آن را نیز به چالش کشید. ایران در این جنگ، موفق شد علیرغم غافلگیری اولیه، در برابر یکی از پیشرفتهترین ارتشهای منطقهای و حامیان بینالمللیاش ایستادگی کند. در داخل ایران، انسجام و وحدتی کمسابقه پدید آمد. در سطح افکار عمومی جهانی، حمایت بسیاری از ملتها و جریانهای مردمی بهسمت ایران جلب شد و در فضای بینالمللی نیز تهران بهعنوان طرف مدافع و نه متجاوز، مشروعیتی سیاسی و اخلاقی به دست آورد.
با وجود آنکه این جنگ برای هر دو طرف هزینههای انسانی و مادی قابل توجهی به همراه داشت، اما در تراز نهایی، میتوان گفت ایران نهفقط از این نبرد جان سالم بهدر برد، بلکه موقعیت خود را در ابعاد نظامی، روانی و ژئوپلیتیکی تقویت کرد و از یک جنگ تحمیلی، بهعنوان پیروزی استراتژیک بهره گرفت.