جایزه صلح نوبل، بهعنوان نمادی از تلاش برای صلح جهانی، همواره مورد توجه بودهاست. اما نامزدی دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا، برای این جایزه در سال ۲۰۲۵ با حمایت شش کشور پرسشهای جدی را درباره معیارهای این جایزه و تناقضهای آشکار در کارنامه سیاسی او مطرح کرده است. پرسش اساسی این است که چگونه میتوان شخصی را که بهطور مستمر از سیاستهای جنگطلبانه حمایت کرده، بهعنوان کاندیدای صلح جهانی معرفی کرد؟ این یادداشت به بررسی این تناقض، بهویژه با تمرکز بر حمایت ترامپ از اسراییل در جنگ غزه و نقش او در تشدید تنشهای منطقهای مانند جنگ دوازدهروزه ایران و اسراییل، میپردازد.
حمایت از اسراییل و جنایت در غزه
دونالد ترامپ به دلیل حمایت بیقیدوشرط از اسراییل، بهویژه در دوره نخست ریاستجمهوریاش، شهرت دارد. او با انتقال سفارت امریکا به بیتالمقدس، بهرسمیتشناختن بلندیهای جولان بهعنوان بخشی از اسراییل و تسهیل توافقنامههای ابراهیم، روابط نزدیکی با دولت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسراییل برقرار کرد. اما این حمایتها در بستر تشدید خشونتها در غزه، جایی که از اکتوبر ۲۰۲۳ تا اواسط ۲۰۲۵ بیش از ۶۰ هزار فلسطینی، از جمله ۲۰ هزار کودک کشته شدهاند، به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است. نتانیاهو که خود به اتهام جنایات جنگی تحت تعقیب دیوان کیفری بینالمللی (ICC) است، در جولای ۲۰۲۵ بهگونه رسمی از نامزدی ترامپ برای جایزه صلح نوبل حمایت کرد. این حمایت، در حالی که اسراییل به بمباران گسترده غزه ادامه میداد، نهتنها تناقضی آشکار با مفهوم صلح است، بلکه پرسشهایی را درباره انگیزههای سیاسی پشت این نامزدی مطرح میکند.
انگیزههای سیاسی پشت نامزدی جایزه صلح
جان بولتون، مشاور پیشین امنیت ملی امریکا در تازهترین اظهارات خود در این زمینه گفته است که ترامپ بیش از هر چیز دیگری به دریافت جایزه صلح نوبل علاقهمند است و رهبران برخی کشورها این موضوع را بهخوبی درک کرده و راه رسیدن به قلب ترامپ را با پیشنهاد به جایزه صلح یافتهاند. به گفته بولتون، کشورهایی مانند اسراییل، پاکستان، ارمنستان، آذربایجان، کامبوج و گابن، با هدف جلب توجه و رضایت ترامپ، از نامزدی او برای جایزه صلح نوبل ۲۰۲۵ حمایت کردهاند. این حمایتها، بهویژه از سوی اسراییل بهخاطر توافق ابراهیم و از جانب پاکستان بهرغم انکار هند در مورد میانجیگری ترامپ، بیشتر جنبه نمادین دارد. بولتون تاکید میکند که چنین اقدامات دیپلماتیکی کمتر بر پایه دستاوردهای واقعی استوارند و بیشتر ابزاری برای تاثیرگذاری بر ترامپ از راه پیشنهاد نامزدی او برای نوبل بهشمار میروند.
در سویی دیگر، کشورهایی مانند اسراییل و پاکستان که خود با چالشهای داخلی و منطقهای مانند عملیات علیه شبهنظامیان بلوچ و تیتیپی مواجه اند، میتواند تلاشی برای جلب حمایت امریکا در مسایل استراتژیک باشد. اما این حمایتها، در حالی که کارنامهای از خشونت و بیثباتی منطقهای پشت سر آنهاست، ارزش صلحطلبانه این جایزه را زیر پرسش میبرد.
تاثیرات منطقهای و تناقض با صلح
نامزدی ترامپ در حالی از سوی شش کشور مطرح میشود که سیاستهای او در قبال جنگهایی مانند روسیه-اوکراین و غزه، نهتنها به کاهش تنشها کمکی نکرده، بلکه به اتهام حمایت از اقدامات خشونتآمیز منجر شدهاست. برای مثال، عدم موفقیت او در توقف جنگ غزه و حمایت از اسراییل در برابر ایران، با ادعای صلحجویی او در تضاد است. همچنان، تلاشهای او برای میانجیگری در مواردی مانند آتشبس ادعایی هند و پاکستان، از سوی هند رد شده و ناکام مانده است. این ناکامیها نشان میدهد که نامزدی او برای جایزه صلح، بیش از آنکه بر پایه دستاوردهای واقعی باشد، به نظر میرسد بخشی از یک کارزار سیاسی برای تقویت جایگاه او در عرصه جهانی است. کارشناسان حوزه سیاست نیز معتقدند که نامزدی ترامپ برای جایزه صلح نوبل، با واقعیتهای میدانی سیاست خارجی او همخوانی ندارد.
سید محسن حسینی، فعال سیاسی به خبرگزاری آفاق گفت: «دونالد ترامپ نهتنها در کاهش تنشها در بحرانهایی چون غزه یا اوکراین ناکام بوده، بلکه در بسیاری موردها با جانبداری یکطرفه مانند حمایت بیقید و شرط از رژیم اسراییل، باعث بیشتر شدن بحران شده است. پیشنهاد شش کشور برای نامزدی ترامپ در جایزه صلح، بر اساس منافع آن کشورها است، نه بر اساس معیارهای واقعی صلح.»
جنگ دوازده روزه ایران و اسراییل
یکی از بارزترین نمونههای حمایت ترامپ از سیاستهای جنگطلبانه، موضع او در جریان جنگ دوازدهروزه ایران و اسراییل در جولای ۲۰۲۵ بود. در این درگیری، که به حملات اسراییل به تاسیسات هستهای ایران و پاسخ متقابل ایران منجر شد، اظهارات و اقدامات تیم ترامپ به تشدید تنشها دامن زد. برخلاف ادعاهای او مبنی بر میانجیگری برای آتشبس، برخی منابع اشاره دارند که حمایت بیچونوچرای او از اسراییل، خطر یک جنگ تمامعیار را افزایش داد که میتوانست به نابودی زیرساختهای هر دو کشور منجر شود. چنین رویکردی با روح جایزه صلح نوبل، که بر کاهش منازعات و ترویج گفتوگو متمرکز است، در تضاد کامل قرار دارد.
سید مصطفی مرتضوی، استاد دانشگاه به خبرگزاری آفاق گفت: «موضعگیریها و رفتارهای ترامپ در جنگ دوازده روزه ایران و اسراییل، نهتنها هیچ نشانهای از تلاش برای صلح نداشت، بلکه به خوبی و روشنی بازتابدهنده جانبداری افراطی او از اسراییل و سیاستهای جنگطلبانه تلآویو بود. ترامپ با بیتوجهی به قوانین بینالمللی و بدون هیچ تلاشی برای خنثاسازی بحران، به گونه عملی فضای سیاسی را به سوی جنگ تمامعیار سوق داد. این که چنین شخص با این کارنامه برای جایزه صلح نوبل پیشنهاد میشود، نشانهای سقوط ارزشهای حقیقی این جایزه است.»
جمعبندی
در پایان اینگونه میتوان گفت که نامزدی دونالد ترامپ برای جایزه صلح نوبل در حالی مطرح شده که نهتنها کارنامه او سرشار از حمایتهای آشکار از سیاستهای جنگطلبانه است، بلکه حمایت شش کشور از او نیز بیشتر بر پایه منافع شخصی و سیاسی این کشورها است، نه دستاوردهای واقعی ترامپ در عرصه صلح. واپسین حرف هم اینکه رفتارها و کارکردهای ترامپ با روح و هدف اصلی جایزه صلح نوبل که بر کاهش درگیریها و ترویج گفتوگو استوار است، در تضاد کامل قرار دارد. بنابر این، مطرح شدن نام ترامپ برای این جایزه، بیشتر یک مانور سیاسی و تبلیغاتی است تا پاسداشت واقعی صلح.