حادثه یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ نه تنها امریکا، بلکه جهان را وارد مرحلهای تازه از سیاست و امنیت کرد. آنچه در نیویورک و واشنگتن رخ داد، در عرض چند ساعت مسیر تاریخ را تغییر داد؛ از فرو ریختن برجهای دوقلو تا آغاز جنگی بیستساله در افغانستان. این حادثه، با روایتهای رسمی و پرسشهای بیپاسخ، به نقطهای تعیینکننده در روابط بینالملل بدل شد؛ نقطهای که هنوز سایهاش بر سرنوشت میلیونها انسان گسترده است.
صبحی که جهان تغییر کرد
صبحگاه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، چهار هواپیمای مسافربری توسط ۱۹ فرد که ادعا شد وابسته به القاعده است، ربوده شدند و به نمادهای اقتصادی و نظامی امریکا کوبیده شدند. این حملات، ۲۹۷۷ نفر از ۹۰ ملیت مختلف را به کام مرگ کشاند.
صبح آن روز، ساعت ۸:۴۶، پرواز ۱۱ امریکن ایرلاینز به برج شمالی مرکز تجارت جهانی در نیویورک برخورد کرد. فقط ۱۷ دقیقه بعد، در ساعت ۹:۰۳، پرواز ۱۷۵ یونایتد ایرلاینز برج جنوبی مرکز تجارت جهانی را در برابر چشمان میلیونها بیننده زنده تلویزیونی در هم کوبید. ساعت ۹:۳۷، پرواز ۷۷ به پنتاگون، قلب دفاعی امریکا، اصابت کرد. و در ساعت ۱۰:۰۳، پرواز ۹۳ یونایتد، به دلیل مقاومت مسافران، در مزرعهای در پنسیلوانیا سقوط کرد، پیش از آنکه به هدف احتمالیاش، شاید کاخ سفید یا کنگره، برسد.
دولت وقت امریکا ادعا کرد که این حملات توسط ۱۹ رباینده، عمدتاً از عربستان سعودی، به رهبری محمد عطا، مغز متفکر عملیاتی و خالد شیخ محمد، طراح اصلی، اجرا شد. بر منبای این ادعا القاعده، با انگیزه انتقام از حضور نظامی امریکا در خاورمیانه و حمایت از اسرائیل، از سال ۱۹۹۹ این عملیات را برنامهریزی کرده بود.
بر اساس گزارش کمیسیون ۹/۱۱، این حملات ۲۷۵۳ کشته در نیویورک، ۱۸۴ نفر در پنتاگون و ۴۰ نفر در پنسیلوانیا به جا گذاشت. بیش از ۲۵ هزار نفر مجروح شدند و هزاران نفر با مشکلات تنفسی و استرس پس از سانحه مواجه شدند.
جورج دبلیو بوش، رئیسجمهور وقت امریکا، در یک مکتب ابتدایی در فلوریدا بود که خبر حمله را دریافت کرد. او در سخنرانی شبانهاش خطاب به مردم امریکا گفت: «امروز، هموطنان ما، شیوه زندگی ما و آزادیمان در معرض مجموعهای از حملات عمدی و مرگبار قرار گرفت. قربانیان در هواپیماها یا در دفاتر خود بودند؛ منشیها، تجار و زنان، کارکنان نظامی و فدرال؛ مادران و پدران، دوستان و همسایگان. هزاران زندگی بهطور در این حملات پایان یافت.»
روایتهای بدیل و تردیدها
اما در کنار روایت رسمی، در همان سالها، تردیدها و روایتهای دیگری هم شکل گرفتند. برخی مدعی بودند برجها با انفجار کنترلشده فرو ریختهاند، یا دولت امریکا خود در این حملات دست داشت. نظرسنجی گالوپ در سال 2006 نشاد داد که تنها ۱۶ درصد امریکاییها گزارش رسمی را کاملاً پذیرفتند و این مهر تأیید دیگری بود به واقعی بودن این تردیدها. حامیان این نظریهها به مواردی مثل چگونگی فروپاشی برج شماره ۷ و تأخیر دفاع هوایی امریکا اشاره میکردند.
اگرچه کمیسیون ۹/۱۱ همه این ادعاها را بیاساس دانست. با این حال، این تردیدها برای بسیاری، نشانهای بود که امریکا از این حادثه بهعنوان بهانهای برای آغاز جنگهای موسوم به «نبرد علیه ترور» استفاده کرد.
عمر صمد، سفیر پیشین افغانستان در فرانسه و کانادا درباره حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و نیز روایتهای رسمی و بدیل از این رویداد چنین میگوید: «اکنون، پس از گذشت ۲۴ سال، پرسشهایی درباره نزدیکترین روایت به حقیقت این رویداد مطرح شده است. روایت اولیه از حمله به مراکز نظامی و اقتصادی امریکا نشان میدهد که ممکن است دستهای دیگری در پس این حادثه بوده و توطئهای در کار باشد. بدون ورود به نظریههای توطئه، باید گفت روایتهای متعددی از این رویداد وجود دارد که تاریخ با گذر زمان آنها را مستند خواهد کرد و پاسخ خواهد گفت.»
آغاز جنگهای ویرانگر، پرهزینه و مرگبار
۱۱ سپتامبر جرقه جنگ را روشن کرد. در اکتبر ۲۰۰۱، اولین پیامد حملات ۱۱ سپتامبر، تهاجم امریکا به افغانستان بود. دو سال بعد، در ۲۰۰۳، امریکا به عراق حمله کرد و ادعای وجود سلاحهای کشتار جمعی را مطرح نمود که بعداً رد شد. همچنین، درگیریهای طولانیمدت امریکا در سوریه و یمن از دیگر پیامدهای این رویداد بود.
این جنگها، به گزارش دانشگاه براون، منجر به مرگ صدها هزار نفر و آوارگی میلیونها نفر شد. هزینه جنگهای پس از یازده سپتامبر سرسامآور بود؛ بیش از هشت تریلیون دالر. تنها در افغانستان، دو تریلیون و دو صد میلیارد دالر هزینه شد، و در عراق و سوریه نزدیک به سه تریلیون.
بهای انسانی این جنگها هم فاجعهبار بود. در مجموع، نزدیک به پنج میلیون نفر جان باختند؛ از این میان حدود یک میلیون در میدانهای نبرد، و میلیونها نفر دیگر به دلیل بیماری، گرسنگی و آوارگی. تنها شمار غیرنظامیان کشتهشده، بیش از چهارصد هزار نفر گزارش شده است.
ارتش امریکا نیز هزینه سنگینی پرداخت؛ بیش از هفت هزار سرباز و چهارده هزار پیمانکار جان خود را از دست دادند. در مناطق جنگی، سی و هشت میلیون نفر آواره شدند؛ نسلی که زندگیشان برای همیشه زیر سایه جنگ تغییر کرد.
میراث ویرانگر حضور ۲۰ ساله امریکا برای افغانستان
برخی تحلیلگران بر این باورند که حملات یازدهم سپتامبر به ایالات متحده، بهانهای برای گسترش نفوذ ژئوپولیتیکی این کشور در برابر منطقه بود. در پی آن، امریکا و ناتو نزدیک به دو دهه در افغانستان حضور یافتند؛ با اهدافی چون دولتسازی، ملتسازی و دموکراسیسازی. اما این پروژهها در عمل شکست خوردند. فقر گسترده، بیثباتی سیاسی و امنیتی، اقتصاد وابسته به کمکهای خارجی میراث دو دهه حضور امریکا در کشور بود.
کامران امان آگاه مسایل سیاسی و نظامی، میگوید که این رویداد برای مردم افغانستان سرآغاز انواع بدبختیها بود. او درباره پیامدهای ۱۱ سپتامبر تصریح کرد: «این رویداد بدبختی بزرگی برای مردم افغانستان به همراه آورد. ما از پیشرفت اقتصادی و کشاورزی عقب ماندیم، میلیونها نفر مهاجر شدند، صدها هزار نفر معلول و زخمی شدند و هزاران نفر جان باختند. زیرساختهای کشورمان کاملاً ویران شد و تجهیزات ارتش پیشین ما توسط امریکا نابود گردید. امروز، وضعیت اقتصادی و بیکاری در افغانستان در شرایط بحرانی قرار دارد. ما همه چیز را فدای آزادی کردیم، اما توطئه امریکا برای جهان افشا شد. این یک سناریوی طراحیشده بود که به اشغال بیستساله افغانستان انجامید و در نهایت با شکست امریکا پایان یافت.»
پایان تهاجم امریکا و پرسشهای که کماکان بیپاسخ است
سرانجام، با خروج نیروهای امریکایی در ۳۱ آگست ۲۰۲۱، از افغانستان، طولانیترین جنگ تاریخ امریکا با شکستی پرهزینه پایان یافت. اما یازدهم سپتامبر، خواه با روایت رسمی یا با تردیدها و پرسشهای بیپاسخ، محرک جنگها و مداخلات گستردهای شد که از افغانستان تا عراق و از سوریه تا یمن، میلیونها قربانی برجای گذاشت. روایتهای رسمی و بدیل، هرچند همچنان محل مناقشهاند، اما آنچه مسلم است اینکه این حادثه بهای سنگینی بر دوش ملتها از جمله افغانستان، گذاشت؛ جنگ، آوارگی، ویرانی و فقر. امروز، پس از گذشت بیش از دو دهه، پرسش اصلی همچنان باقی است: آیا این همه هزینه و قربانی، جهان را امنتر ساخت، یا تنها بهانهای بود برای گسترش نفوذ ژئوپولتیک امریکا که چرخهای از بیثباتی و خشونت را در منطقه بیشتر از پیش به چرخش در آورد؟