بگرام، پایگاهی در دل افغانستان؛ دو دهه نماد قدرت واشنگتن و چهار سال صحنه رژه امارت اسلامی. امروز اما دوباره در کانون توجه و جنجال قرار گرفته است. همه چیز از سخنان دونالد ترامپ آغاز شد؛ رئیسجمهوری امریکا که در نشست خبری مشترک با نخستوزیر بریتانیا، به صراحت از «سودای بازگشت به بگرام» سخن گفت. این اظهارات، موجی از واکنشها و تحلیلهای سیاسی در سطح ملی و بینالمللی را به دنبال داشت.
سه روز، سه موضع
ترامپ، در نشست مشترک خبری با نخستوزیر بریتانیا، اعلام کرد: «ما پایگاه بگرام را مفت و رایگان به آنها دادیم. در حال تلاش هستیم تا آن را پس بگیریم. آنها از ما چیزهایی میخواهند، و ما هم این پایگاه را میخواهیم.» ترامپ با صراحت هدف سودای بازگشت به بگرام را اعلام کرد: «این پایگاه فقط یک ساعت با جایی فاصله دارد که چین سلاحهای هستهایاش را تولید میکند.» فردای آن روز، ترامپ به خبرنگاران گفت: «ما در حال گفتوگو با امارت اسلامی هستیم.» و در روز سوم، در پست تروت سوشال خود نوشت: «اگر افغانستان، بگرام را به ایالات متحده واگذار نکند، اتفاقات بدی رخ خواهد داد.» سه روز، سه موضع: امتیازدهی، مذاکره، تهدید.
اما آیا این فقط یک موضعگیری سیاسی است یا نقشهای برای بازگشت؟
زلمی خلیلزاد، معمار توافق دوحه و نماینده ویژه پیشین امریکا برای صلح افغانستان، ابتدا در توییتی اظهار داشت که با حل مسئله زندانیان و گروگانها بین واشنگتن و کابل، همکاریهای امنیتی گستردهتر، از جمله استفاده از پایگاه بگرام برای عملیات مشترک ضدتروریسم، در آینده قابل تصور است.
او سپس موضع متفاوت گرفت و گفت امریکا قصد ندارد بگرام را از افغانها بگیرد یا آن را ضمیمه خود کند. او توضیح داد: «دربارهٔ آیندهٔ همکاریهای احتمالی امنیتی میان ایالات متحده و افغانستان، اطلاعات نادرست و گمراهکنندهٔ زیادی منتشر شده است، بهویژه در مورد استفاده از بگرام برای عملیات مشترک ضدتروریسم. به برداشت من، ایالات متحده قصد ندارد بگرام را از افغانها بگیرد یا آن را ضمیمهٔ خود سازد.”
اما همه با این نگاه موافق نیستند. مایکل سمپل، معاون پیشین اتحادیه اروپا در افغانستان، هشدار داد که هرگونه بازگشت امریکا به افغانستان جنجالآفرین است. او افزود: «بازگشت امریکا به بگرام یکی از اولویتهای جدی ترامپ است. این پایگاه از نظر سیاسی و نظامی اهمیت بالایی دارد، و ترامپ نسبت به سرمایهگذاریهای انجامشده احساس مالکیت میکند. اما این بازگشت میتواند “جنجال خلق کند”، زیرا همسایگان افغانستان حضور امریکا را تهدید میبینند.»
واکنش شدید امارت اسلامی
امارت اسلامی، در واکنش، بیانیهای صادر کرد. امارت اسلامی بر استقلال و تمامیت ارضی کشور تاکید کرد و به ترامپ گوش زد کرد که امریکا در توافقنامه دوحه متعهد شده بود که علیه افغانستان از زور کار نگیرد و در امور داخلی افغانستان مداخله نکند. در بخش این بیانیه آمده است: «در تمام مذاکرات دو جانبه، به امریکا واضح شده است که برای امارت اسلامی استقلال و تمامیت ارضی افغانستان نسبت به هر چیز دیگر اهمیت زیاد دارد. به همین سبب یکبار دیگر یادآوری میشود که به عوض تکرار تجربههای ناکام گذشته، باید راهکار مبتنی بر واقعبینی و عقلانیت اختیار گردد.»
وزیر خارجه امارت اسلامی نیز چندی پیش (۲۹ سرطان ۱۴۰۴) در این باره با صراحت تمام اعلام کرده بود که افغانها حتی یک اینچ خاک خود را به هیچ کشوری واگذار نمیکنند. آقای متقی اضافه کرد: «اگر امارت اسلامی با حضور نیروهای خارجی تعامل میکرد یا آن را میپذیرفت، پس بیست سال قربانی و صدها هزار شهید برای چه بود؟ اگر مردم افغانستان قرار بود حضور نیروی خارجی را بپذیرند، همان زمان حضور اتحاد شوروی را قبول میکردند و این همه مشکلات و مهاجرتها را متحمل نمیشدند. اگر قرار بر پذیرش بود، حضور نیروهای امریکا، ناتو و پنجاه کشور دیگر را نیز میپذیرفتند.»
موضع روسیه و چین
ترامپ، بگرام را “سپر ضدچین” نامید. اما پکن واکنش نشان داد و آن را تحریکآمیز خواند. لین جیان، سخنگوی وزارت خارجه چین، در یک نشست خبری اظهار داشت: «چین به تمامیت ارضی و حاکمیت افغانستان احترام میگذارد. آینده افغانستان باید در دست مردم این کشور باشد. بزرگنمایی تنشها در منطقه هیچ حمایتی ندارد و ایجاد رویارویی به نفع هیچ کشوری نیست.»
روسیه نیز هرگونه اقدام حمله به افغانستان را فاجعهبار خواند و توضیح داد: «بعید است امریکا دست به حمله بزند، چرا که پیامدهای چنین اقدامی برای واشنگتن فاجعهبار خواهد بود.»
بازار گرم شایعهسازی
در سایهی این تنشها، بازار شایعهسازی و اخبار زرد نیز بهشدت فعال شد. اما گزارشی از والاستریت ژورنال مانند بمب ساعتی عمل کرد. در این گزارش ادعا شده که مذاکراتی محرمانه به رهبری فرستاده ویژه ترامپ در امور گروگانها از ماه مارچ آغاز شده بود. محورهای اصلی این گفتوگوها شامل استقرار محدود نیروهای ضدتروریسم در پایگاه بگرام، حمایت از بخش خصوصی افغانستان، و تبادل زندانیان عنوان شدهاند.
تردیدها و تحلیلها
اما تحلیلگران تردید دارند. بلال فاطمی، آگاه روابط بینالملل، میگوید از لحاظ نظامی، بازگشت امکانپذیر نیست؛ این اشغال جدید است، با هزینههای هنگفت و توازن تغییرکرده منطقه. فاطمی تصریح کرد: «اگر ترامپ واقعاً قصد انجام این کار را داشته باشد، سوال این است که از منظر سیاسی است یا نظامی؟ از لحاظ نظامی، بازگشت امریکا به افغانستان امکانپذیر نیست. زیرا برای اقدامات نظامی دوباره، امریکا باید به افغانستان و منطقه بازگردد و این عملاً یک اشغال محسوب میشود. شرایط منطقه تغییر کرده و امکان مداخله نظامی دوباره برای امریکا وجود ندارد. هزینهها نیز بسیار بالاست: در گذشته، امریکا میلیاردها دالر برای حضور خود در افغانستان صرف کرده و با مشکلات اقتصادی و نیروهای محدود در دیگر نقاط جهان مواجه است.»
عمر صمد، سفیر پیشین افغانستان در فرانسه و کانادا، اما باور دارد که ممکن نتیجه این تنشها یک راه حل میانه باشد. به گفته او: «شرایط درحال حاضر، تغییر کرده و حکومت افغانستان این ایده را رد کرده و بر تمامیت ارضی کشور تأکید کرده است. با این حال، ترامپ معتقد است این موقعیت میتواند فرصتی برای آغاز یک روند جدید یا از سرگیری مذاکرات در موضوعات مختلف باشد. نتیجه نهایی این مذاکرات مشخص نیست و ممکن است راهحلی میانه شکل بگیرد، اما این امر کاملاً به اراده سیاسی طرفین بستگی دارد.»
شماری از تحلیگران بینالمللی معتقدند که در عمق این ماجرا، تحلیل ژئوپلیتیک نهفته است. بازگشت به بگرام، بخشی از استراتژی کلان امریکا برای کنترل “ریملند” – حاشیه اوراسیا – است، برای مهار ایران، روسیه، چین و هند. اما در عین حال هشدار میدهند که این حضور، میتواند منطقه را به بیثباتی بکشاند، حمایت از داعش را تسهیل کند، و کریدورهای اتصال شرق-غرب را مختل سازد.
سخن آخر
سخن آخر اینکه، بگرام، دیگر فقط یک پایگاه نیست. یادآور حضور بیست ساله خارجی است. هر بازگشت حتا محدود میتواند چالشآفرین شود. اما ذهن بسیاریها درگیر این پرسش است: آیا امریکا و دیگر قدرتهای جهانی اجازه خواهند داد که افغانستان به سکوی ثبات منطقه بدل شود؟ یا منافع ژئوپلیتیک آنها، بار دیگر این سرزمین را به میدان رقابت قدرتها تبدیل خواهد کرد؟