شکست اجماع غرب؛ نقش روسیه و چین در تغییر معادله افغانستان

در سال‌های اخیر، نظم جهانی در حال دگرگونی است و بازیگران غیرغربی به ویژه روسیه و چین تلاش دارند تا قواعد بازی را بازنویسی کنند. در همین چارچوب، افغانستان به عنوان یکی از نقاط مهم ژئوپلیتیکی، اکنون به عرصه رقابت مستقیم این قدرت‌ها تبدیل شده‌است. موضع‌گیری‌های اخیر مسکو و پکن در قبال به‌رسمیت‌شناسی امارت اسلامی، نه‌تنها نشان‌دهنده تغییر رویکرد در برابر افغانستان، بلکه تلاشی است برای برهم‌زدن اجماع جهانی‌ که تاکنون توسط ایالات متحده امریکا هدایت می‌شد. در این یادداشت، به تلاش‌های روسیه و چین برای شکست اجماع غرب، تقابل شرق و غرب، پیامدهای احتمالی برای افغانستان و همچنان واکنش احتمالی غرب در این زمینه پرداخته می‌شود.

تلاش روسیه و چین برای شکست اجماع غرب

روسیه با به‌رسمیت‌شناختن امارت اسلامی به عنوان یک نیروی سیاسی در ( ۱۲ سرطان، ۱۴۰۴)، اجماع جهانی به رهبری امریکا را به چالش کشید؛ چین نیز با پذیرش رسمی سفیر امارت اسلامی در پکن (۱۰ حوت، ۱۴۰۲ )، مشروعیت دیپلماتیک به حکومت سرپرست افغانستان بخشید. کارشناسان حوزه سیاست معتقدند که این تحرکات بیانگر آنست که روسیه و چین با این رویکرد در تلاش اند تا امارت اسلامی افغانستان را در نظم منطقه‌ای ادغام کنند. آنان تاکید می‌کنند که این اقدامات، روایت «برخاستن بقیه علیه غرب» را تقویت کرده و از سوی دیگر تحرکات مسکو و پکن می‌تواند دیگر کشورها را نیز به شناسایی رسمی امارت اسلامی ترغیب کند. به ‌تازه‌گی روزنامه پاکستانی اکسپرس تریبون نیز در مطلبی نگاشته که روسیه و چین با رویکردی هماهنگ، اجماع بین‌المللی به رهبری ایالات متحده در قبال عدم به‌رسمیت‌شناسی امارت اسلامی افغانستان را به چالش کشیده‌اند.

این نشریه‌ی نزدیک به ارتش پاکستان همچنان گفته که اقدام بی‌پیشینه‌ای روسیه در به‌رسمیت‌شناختن امارت اسلامی به‌عنوان یک نیروی سیاسی، پایه‌های نظم جهانی فعلی درباره افغانستان را متزلزل کرده است.

سید عبادالله صادق، تحلیل‌گر مسایل سیاسی در این زمینه به خبرگزاری آفاق گفت: «اقدامات روسیه و چین در به رسمیت شناختن امارت اسلامی و توسعه روابط این کشورها با افغانستان، ضربه‌ای راهبردی به انزوای تحمیلی غرب علیه حکومت سرپرست افغانستان است؛ پذیرش سفیر امارت اسلامی توسط چین و همچنان تعامل رسمی روسیه، مشروعیت منطقه‌ای امارت اسلامی را تقویت کرده و اجماع غربی را ضعیف ساخته است.»

شماری دیگری از کارشناسان مسایل سیاسی نیز تاکید می‌کنند که چین و روسیه، هر دو در پی تقویت نظم چند قطبی هستند و با حرکت آهسته و اما حساب‌شده، به دنبال تضعیف سلطه روایی غرب و ایجاد بدیلی برای آن اند. با این حساب و با توجه به اقدامات چین و روسیه، گفته می‌توانیم که انسجام این اجماع جهانی ترک برداشته و به‌نظر می‌رسد که دیگر نمی‌توان تنها با فشارهای غربی، برای افغانستان تعیین تکلیف کرد.

شرق در برابر غرب

کارشناسان حوزه سیاست رفتار روسیه و چین در قبال امارت اسلامی را جدا از روایت کلان «ظهور شرق» در برابر غرب نمی‌دانند، آنان تاکید می‌کنند که این رویکرد با تقویت نهادهایی چون بریکس و سازمان همکاری شانگهای و همچنان حمایت از دولت‌هایی که غرب با آن‌ها زاویه دارد، تکمیل می‌شود. تحرکات اخیر نیز به وضوح نشان می‌دهد که این کشورها دیگر منتظر تصمیم یا تایید غرب نمی‌مانند، بلکه منافع خود را به‌گونه مستقلانه دنبال می‌کنند. چنین اقداماتی نه‌تنها اجماع جهانی به رهبری امریکا را تضعیف می‌کند، بلکه به امارت اسلامی نیز مشروعیت می‌بخشد. در واقع، روسیه و چین می‌خواهند نشان دهند که غرب تنها تصمیم‌گیرنده در نظم جهانی نیست و بلوک شرق نیز می‌تواند مسیر متفاوتی را در پیش گیرد، مسیری که ممکن است به رسمیت‌شناسی تدریجی امارت اسلامی را منجر شود و معادلات منطقه‌ای را به‌طور چشم‌گیری تغییر دهد.

سید محسن حسینی، فعال سیاسی در گفت‌وگو با خبرگزاری آفاق در این زمینه گفت: «اقدامات اخیر چین و روسیه در پشتی‌بانی از امارت اسلامی، واکنشی مستقیم به سیاست‌های انزواطلبانه غرب است و در چارچوب شرق و غرب برای بازتعریف نظم جهانی معنا می‌یابد. روسیه با به رسمیت‌شناختن و چین با پذیرش سفیر امارت اسلامی نشان دادند که این دو قدرت، استقلال استراتژیک دارند.»

در مجموع، تحلیل‌ها بر این است که قدرت‌گیری دوباره شرق در برابر غرب، می‌تواند معادلات منطقه‌ای را به نفع امارت اسلامی و متحدان شرقی‌اش تغییر دهد.

پیامدهای احتمالی برای امارت اسلامی

کارشناسان ارشد روابط بین‌الملل به این باور اند که این تحولات برای امارت اسلامی، می‌تواند فرصت‌هایی چون دسترسی به بازارهای جدید، سرمایه‌گذاری و مشروعیت بین‌المللی فراهم کند. اما در عین حال، وابستگی بیش از حد به بلوک شرقی نیز ممکن است به چالش‌هایی در موازنه سیاست خارجی کشور بینجامد. این نگرانی از سوی کارشناسان در حالی مطرح می‌شود که در چهار سال گذشته دیده شد که امارت اسلامی با روی‌دست گرفتن سیاست متوازن و بی‌طرفانه و پرهیز از دخیل‌شدن به رقابت‌های ژئوپلیتیکی، توانسته که شماری زیادی از کشورها را قناعت دهد تا با حکومت سرپرست افغانستان تعامل کنند.

واکنش احتمالی غرب و منطقه

در برابر این تغییر توازن، ممکن است امریکا و متحدانش به سمت سیاست‌های سخت‌گیرانه‌تر یا گزینه‌های جدید منطقه‌ای روی بیاورند؛ نخست، ایالات متحده ممکن است فشارهای دیپلماتیک و تحریم‌های هدف‌مند را علیه کشورهایی اعمال کند که به امارت اسلامی مشروعیت بین‌المللی می‌دهند. در کنار آن، واشنگتن به احتمال زیاد همکاری خود را با کشورهای ایران، هند و برخی کشورهای آسیای میانه افزایش خواهد داد تا توازن ژئوپلیتیک حفظ شود. در عین حال، غرب با برجسته‌سازی موضوعات مختلف مانند مساله حقوق بشر، وضعیت زنان و حکومت فراگیر، تلاش خواهد کرد تا مشروعیت سیاسی امارت اسلامی را زیر پرسش ببرد.

در سویی دیگر، در سطح منطقه‌ای نیز احتمال دارد ابتکارهای جدیدی برای منزوی‌سازی امارت اسلامی طراحی شود. با این حال، اگر موج شناسایی از سوی کشورهای بزرگ آغاز شود، قدرت مهار امریکا و غرب به تدریج کاهش خواهد یافت و نظم جدیدی در تعامل با افغانستان شکل خواهد گرفت.

جمع‌بندی

در پایان این‌گونه می‌توان گفت که در مجموع، آنچه اکنون نمایان شده، تضعیف موقعیت انحصاری غرب در تعیین سرنوشت دولت‌ها است. روسیه و چین نشان داده‌اند که می‌توانند اجماع جهانی تحت رهبری امریکا را به چالش بکشند. بنابر این، شناسایی یا عدم شناسایی امارت اسلامی دیگر تصمیمی یک‌جانبه از سوی غرب نخواهد بود، بلکه نیازمند تعامل با واقعیت‌های جدید قدرت در نظام جهانی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *