دیدار روز گذشته یکشنبه (۷ جدی) امیرخان متقی، وزیر امور خارجه امارت، با زلمی خلیلزاد، نماینده ویژه پیشین امریکا در امور صلح افغانستان، بار دیگر موضوع روابط کابل–واشنگتن را به صدر بحثهای سیاسی بازگرداند. هرچند این دیدار در سطح رسمی دولت ایالات متحده تعریف نمیشود، اما نفس گفتوگو و محتوای مطرحشده در آن، نشانهای از تداوم کانالهای ارتباطی و تلاش برای ارزیابی دوباره گذشته و آینده روابط دو کشور است. وزارت خارجه افغانستان در اعلامیه خود تأکید کرده که در این دیدار بحثهای جامعی در مورد راهها، فرصتها و چالشهای توسعه روابط دوجانبه انجام شده است.
در همین چارچوب، ذاکر جلالی، رئیس دوم سیاسی وزارت خارجه، با نگاهی تاریخی و در عین حال عملگرایانه، دوره بیستساله حضور نظامی امریکا در افغانستان را دورهای استثنایی در روابط دو کشور توصیف میکند و میگوید که این دوره نباید بهعنوان معیار دائمی قضاوت روابط آینده در نظر گرفته شود. به باور او، فراتر از این مقطع پرتنش، روابط افغانستان و ایالات متحده همواره لزوماً پیچیده و بنبستگونه نبوده و حتی نمونههایی از همکاریهای مثبت نیز وجود داشته است؛ از جمله نقش امریکا در پروژههای عمرانی بزرگی چون فرودگاه قندهار و سد کجکی هلمند.
جلالی همچنین بر این نکته تأکید میکند که تعامل کنونی دو کشور بار دیگر به مرحلهای رسیده که هیچ مانع جدی در مسیر بهبود و توسعه روابط دیده نمیشود. او با اشاره به توافقنامه دوحه، اظهار داشت: «امضای توافقنامه تاریخی دوحه نشان میدهد که سطح قابل توجهی از عملگرایی در هر دو طرف وجود دارد تا اسیر گذشته نمانند و با اتخاذ رویکردی واقعبینانه، روی فرصتهایی برای توسعه روابط در مرحلهای جدید کار کنند.»
با این حال، پرداختن به فرصتها بدون بررسی چالشها، تصویری ناقص از واقعیت ارائه میدهد. در بخش فرصتها، بسیاری از تحلیلگران همنظرند که امریکا، بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین قدرتهای سیاسی و اقتصادی جهان، همچنان نقش تعیینکنندهای در نظام بینالملل دارد. برقراری روابط رسمی و دیپلماتیک با این کشور، میتواند برای افغانستان پیامدهای مهمی در عرصه سیاست خارجی، اقتصاد و حتی مشروعیت بینالمللی به همراه داشته باشد. عادیسازی روابط با امریکا، بهطور بالقوه میتواند راه را برای گسترش تعامل افغانستان با کشورهای همسو با واشنگتن در اروپا و دیگر نقاط جهان هموار کند.
در چهار سال گذشته، بسیاری از کشورها، چه در بلوک غرب و چه حتی خارج از آن، سیاستی محتاطانه و محدود در قبال امارت اسلامی در پیش گرفتهاند. بخشی از این احتیاط، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، ناشی از موضع امریکا بوده است. در چنین شرایطی، هرگونه تغییر ملموس در رویکرد امریکا میتواند بهمثابه یک سیگنال سیاسی تلقی شود و کشورهای دیگر را به بازنگری در سیاستهای خود وادارد. حتی شماری از کشورهایی که همسویی کامل با امریکا ندارند، عملاً منتظر روشنتر شدن موضع واشنگتن هستند تا سطح تعامل خود با کابل را تعیین کنند.
از سوی دیگر، برخی آگاهان سیاسی میگویند که منطق سیاست خارجی عملگرا ایجاب میکند که دولتها، صرفنظر از دشمنیها یا خصومتهای گذشته، بر اساس شرایط امروز و منافع ملی تصمیم بگیرند. تعامل دیپلماتیک، لزوماً به معنای تأیید کامل گذشته یا سیاستهای طرف مقابل نیست، بلکه ابزاری است برای مدیریت واقعیتها، کاهش هزینهها و بهرهگیری از فرصتها. از این زاویه، اگر منافع ملی افغانستان اقتضا کند، تعامل مستقلانه و برابر با امریکا همانند، هر کشور دیگرُ میتواند بخشی از یک راهبرد واقعبینانه باشد.
اما در کنار این فرصتها، چالشها نیز جدی و انکارناپذیرند. نخستین چالش، نبود نشانههای روشن از اراده سیاسی امریکا برای عادیسازی روابط است. تا کنون، تماسها و سفرهای انجامشده از سوی چهرههای امریکایی به افغانستان، عمدتاً محدود به موضوعات خاص، بهویژه مسئله زندانیان، بوده است. سفرهای آدم بولر، نماینده دولت ترامپ در امور زندانها، و نیز حضور زلمی خلیلزاد، که در حال حاضر سمت رسمی در حکومت امریکا ندارد، به باور شماری از آگاهان سیاسی، بیش از آنکه نشاندهنده آغاز گفتوگوهای ساختاری درباره روابط دوجانبه باشد، بر حل پروندههای موردی تمرکز داشته است.
چالش دیگر، مسئله بهرسمیتشناسی است. امریکا، مانند بسیاری از کشورهای دیگر، تاکنون حکومت فعلی افغانستان را بهرسمیت نشناخته است. این عدم شناسایی، پیامدهای گستردهای در حوزه دیپلماتیک، اقتصادی و حقوقی دارد و مانع از شکلگیری روابط رسمی و پایدار میشود. بدون حل این مسئله، هرگونه تعامل، در بهترین حالت، محدود و غیررسمی باقی خواهد ماند.
موضوع داراییهای مسدودشده بانک مرکزی افغانستان نیز یکی از حساسترین چالشهاست. حدود ۹ میلیارد دالر از این داراییها در خارج از کشور مسدود شده که ۳.۵ میلیارد دالر آن به صندوق امانی در سوئیس منتقل شده است. هرچند هدف اعلامی این صندوق، کمک به ثبات اقتصادی افغانستان است، اما دسترسی مستقیم حکومت به این منابع همچنان امکانپذیر نیست و بخش قابل توجهی از داراییها نیز در حالت انجماد باقی مانده است.
همچنین، تحریمهای امریکا علیه امارت اسلامی، شامل محدودیتهای مالی، بانکی، دیپلماتیک و سفر، همچنان برقرار است. این تحریمها، فضای تعامل اقتصادی و سیاسی را بهشدت محدود کرده و مانعی جدی در مسیر عادیسازی روابط به شمار میرود.
سخن پایان اینکه دیدار متقی و خلیلزاد و اظهارات ذاکر جلالی را میتوان تلاشی برای بازتعریف چارچوب بحث درباره روابط افغانستان و امریکا دانست؛ تلاشی که بر عبور از گذشته، تمرکز بر عملگرایی و شناسایی فرصتها تأکید دارد. با این حال، واقعیتهای میدانی نشان میدهد که مسیر بهبود روابط، همچنان با موانع سیاسی، حقوقی و اقتصادی جدی روبهرو است. آینده این روابط، بیش از هر چیز، به میزان اراده سیاسی دو طرف برای عبور از بیاعتمادی، تعریف منافع مشترک و تبدیل گفتوگوهای محدود به تعاملات ساختاری و پایدار بستگی دارد.
